آقاجون

ساخت وبلاگ
"گاهی مثل گل سرخم گاهی پژمرده و زرد"

پارک و زاینده رود همیشه واسم فوق العادس

ساعت10شب بری پارک.با خاله سارا،سحر کوچولو و خانوادش،مادر عزیزم،غزل و داداش کوچولوش و مامانش.پارک حسااابی شلوغ باشه.شب باشه.زاینده رود پر از آب باشه.کنار فامیلت ی بازی فوق العاده کنی.از خنده دل درد بگیری.نفس عمیق بکشی.زندگی رو ب ریه هات ببری.خوشبختی را با سلول هات حس کنی.سلامتی رو لمس کنی.از چیزای کوچیک لذت ببری.با مردم کاری نداشته باشی.ی عالمه حس خوب داری.باید فقط بگی"خدایا شکرت"

خیلی اتفاق افتاده.ولی دوس دارم بنویسم از فکر های شناور توی مغزم

"آهای خبردار،مستی یا هوشیار،خوابی یا بیدار.تو شب سیاه تو شب تاریک"

دبیر زبان فارسیم میگف"عارف آن است ن بخندد ن بگرید"

توی اسفند بود.ی ساعت پلاستکیه ارتشیه صفحه بزرگ دیدم.خیره بودم بهش.فک میکردم چ ساعت فوق العاده ایه.وقتی مامان گفت ن.دیدم خیلی ناراحت نشدم.ینی از داشتنشم خیلی خوشحال نمیشدم.چیزی خیلی خوشحال یا ناراحتم نمیکنه.نمیدونم بده یا خوب.

ب شدت ب حکمت الهی اعتماد و ایمان پیدا کردم.و این هیچ دلیل خاصی نداره.خیلی خیلی آرامشم بیشتر شده.

خدا قشنگ ترین حضور زندگی منه.فوق العاده ترین دوستمه.اون خیلی دوست داشتنیه.از هرکسی بیشتر دوسش دارم.حتی از خودم.

"بوی موی جولیان آید همی"

"سروته یک کرباس"

دلم ی آقاجون میخواد.کاش بودین پیشم.

manovebam...
ما را در سایت manovebam دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manovebam7o بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 7:17